کد خبر 816
۲۲ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۱
تحلیل/ تحول در نظم جهانی و نقش برجسته ایران

توان ملت ایران در خنثی سازی توطئه های گسترده دشمنان به ویژه جنگ ترکیبی اخیر به رغم دخالت صریح قدرتهای سلطه در حمایت از اغتشاشگران، خود به فرصتی برای اعتلای انقلاب اسلامی تبدیل شد.

کمیته رصد و تحلیل شانا- پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ تحول درنظم جهانی وتغییر معادلات قدرت در جهان را در پی داشت، مهم‌ترین شاخصه این تحول از منظر  اعتقادی و فرهنگی را می توان در فروپاشی ایسم های متداول در قرن بیستم و احیای ارزش‌های دینی و الهی دید  ، آن‌گونه که در طول این دوران، بشریت از مکاتب و ایدئولوژی‌های مادی عبور کرده، مارکسیسم به موزه تاریخ پیوسته  ، نظام سرمایه‌داری متکی به لیبرال دموکراسی غرب به بن‌بست رسیده  و  در مهد خود  یعنی اروپا و آمریکا با بحران هویت مواجه شده است.

در عرصه میدانی نشانه این تحول؛ تغییر ساختار جهانی از دوقطبی دوران جنگ سرد به دوران تک‌قطبی بعد از فروپاشی شوروی و تلاش آمریکائیها برای  محور شدن در نظام تک قطبی  به‌عنوان کدخدای جهان بود که این توهّم آمریکائی‌ها نیز دیری نپائید و بعد از سلسله شکست‌های آمریکا در منطقه غرب آسیا و فروپاشی هژمون این کشور  که با اتکا قدرت هسته‌ای و جنایات مستمر این به‌اصطلاح ابرقدرت شکل‌گرفته بود، اکنون هیبتش آن‌گونه تهی شده که وقتی سفیر موشک‌های ایران پادگان عین الاسد، بزرگ‌ترین پایگاه نظامی این ابرقدرت در خارج از آمریکا را به لرزه درآورده بود، کوچک‌ترین واکنشی حتی در حد صدای  شلیک یک پدافند هوایی هم شنیده نشد.

آمریکائیها بعد از تغییر در  شوروی سابق و فروپاشی نظام دوقطبی گذشته تلاش کردند که این تغییر را مصادره به مطلوب کرده ونظام تک قطبی جدیدی را بر ویرانه های نظام دوقطبی گذشته بنا نهاده وخود را به عنوان کدخدای جهان جا بیندازند وبه همین دلیل نظریه پردازان آمریکایی تلاش کردند  این تحول را تئوریزه کنند. مثلا فوکویاما در کتاب عاقبت تاریخ نوشت که دیگر کار تمام است و بشر به تکامل اصلی‌اش رسیده، سکولاریسم لیبرال تمام دنیا را می‌گیرد و مقاومت‌هایی مثل انقلاب اسلامی و... از بین می‌روند. در نمونه دیگری از این نظریه‌پردازی‌ها هانتینگتون در کتاب جنگ بین تمدن‌ها نوشت، تئوری‌های جنگ‌ها و مناقشات امروز به حوزه‌ی فرهنگ رسیده و همه‌ی این‌ها در مقابل تفکر سکولار لیبرال شکست می‌خورند، بنابراین ما آخرین تفکر پیروز هستیم و رهبری آمریکا بر دنیا کار را تمام کرده است.

پس از آن آمریکائیها با این تلقی که قطب دیگر دنیا نابود شده و آمریکا برای ابرقدرتی‌اش چالشی ندارد، برای گسترش حوزه نفوذ خود با طرح دکترین «اقدام پیشدستانه» و «طرح خاورمیانه بزرگ» تلاش کردند  مهمترین قدرت نوظهور اسلامی را که می توانست در برابر آمریکا بایستد، مهار کنند. حمله آمریکا  به عراق و افغانستان  وتهدید حمله به ایران و اقدامات رژیم صهیونیستی که به جنگهای ۳۳روزه و۲۲ روزه انجامید در این چارچوب معنا می یابد.

اما به رغم این نظریه پردازی، روند افول قدرت آمریکا وشکل گیری قدرت های سیاسی واقتصادی جدید در جهان وانتقال قدرت از غرب به شرق و وقوع  برخی حوادث نظیر جنگ اکراین تغییر نظم جهانی را به موضوعی جدی  در محافل علمی تبدیل کرده است.

 رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سالهای  اخیر  بار ها  به این تحول اشاره و بر ضرورت تحرک در سیاست خارجی  برای بهره گیری از ظرفیتهای این تحول وارتقای جایگاه ایران در نظم نوین جهانی تأکید کرده اند.

معظم له سی ویک سال پیش در دیدار با جمعی از فرماندهان سپاه( ۲۷/۶/۱۳۷۰) با پیش‌بینی وقوع یکی از پیچ‌های مهم تاریخی در دوران ما یادآور شدند : «اگر خدای متعال اراده بفرماید، ما صحنه‌ها و مراحل گوناگون خواهیم دید. ما در آینده باید شاهد چیزهای بزرگ باشیم. تاریخ دارد عوض می‌شود. یکی از پیچ‌های مهم حرکت تاریخ، در زمان من و شما دارد طی می‌شود. پیچ‌های تاریخ، در طول سال‌های متمادی طی می‌شود. گاهی عمر یک نسل یا دو نسل، در تاریخ یک‌لحظه است. ما در یکی از همان پیچ‌های عمده و در یکی از همان نقاط عطفیم.»

معظم له در دیدار رمضانی خود با مسئولان و کارگزاران نظام در روز ۱۵فروردین ۱۴۰۲  نیز بر این نکته تأکید ویادآور شدند:  دنیا در معرض یک تحول سیاسی مهم است. یعنی وضع نظم جهانی در حال تغییر است که خب حالا این حرف دارد از جاهای مختلف شنیده میشود، تکرار میشود. من امروز میخواهم عرض بکنم که این تحول جهانی خوشبختانه در جهت تضعیف جبهه‌ی دشمنان جمهوری اسلامی است. این چیز مهمی است. تحولات خیلی سریع انجام دارد میگیرد، خیلی با سرعت. ما در مسئله‌ی سیاست خارجی، تحرک در سیاست خارجی ابتکاراتمان را افزایش بدهیم. ابتکار و تحرک و فعالیت را باید افزایش بدهیم، از فرصت استفاده بکنیم.

شاخصه های تحول

نظام دو قطبی از پایان جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد در دهه ۹۰ میلادی بر دنیا حاکم بود. در نظم دو قطبی شوروی و آمریکا به‌عنوان دو قطبِ قدرت، مناطق جهان را به حوزه نفوذ تقسیم کرده بودند و بر حوزه‌های مختلف حاکم بودند. پس از فروپاشی شوروی نظم حاکم بر جهان نیز تغییر کرد و آمریکائیها به‌عنوان تنها قطبِ موجود قدرت در جهان در آن دوران تلاش کردند سلطه خود را بر مناطق مختلف  جهان به ویژه در منطقه غرب آسیا  حاکم کنند. مهم‌ترین هدف راهبردی آمریکا در این دوران که بر دو راهبرد دکترین اقدام پیشدستانه وطرح خاورمیانه بزرگ متکی بود، «تأمین امنیت رژیم اشغالگر قدس» و برهم زدن آرایش کشورهای منطقه غرب آسیا بود  .این نظم ضمن جلوگیری از حضور مؤثر دیگر بازیگران فرامنطقه‌ای، به‌تنهایی نظام امنیتی حاکم در غرب آسیا را تعیین کرده و با توجه به منافع خود به ایفای نقش می‌پرداخت. اما تحولات جهان عرب  و اسلام با بیداری اسلامی در منطقه با محوریت ایران نقشه آمریکائیها را به هم ریخت ودر نتیجه دومینوی شکست‌های راهبردی آمریکا زمینه ساز افول قدرت آمریکا گردید. جامعه‌شناسان شناخته شده آمریکایی به‌صراحت تأکید می‌کنند که آمریکا در مسیر سقوط قرار گرفته و افول این کشور امری حتمی و اجتناب‌ناپذیر است.

۱- از زمان جنگ ویتنام تا حادثه‌ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ وپس از آن  از سرعت روند و توسعه‌ اقتصادی آمریکا کاسته شده و این کشور، اعتبار و آبروی تبلیغاتی خود را ازدست‌داده است.  برآوردها حاکی از آن است که حجم بدهی‌های جهانی آمریکا تا پایان سال ۲۰۲۱ به حدود ۳۰۰ تریلیون دلار رسیده است؛ این بدان معناست که بدهی آمریکا به تنهایی بیش از ۱۰ درصد بدهی ملی کل جهان است.

۲- خطای محاسبات آمریکا و عقب‌نشینی از شرق آسیا عامل دیگر افول قدرت جهانی ایالات متحده است. در بعد راهبردی،  خروج آمریکا از افغانستان که در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ پس از ۲۰ سال اشغالگری، به عنوان تصمیمی ناگهانی توصیف شد و این نشان‌دهنده شکست سیاست‌های کاخ‌سفید در طولانی‌ترین جنگ خود بود.  این تصمیم از یک سو، اختلافات عمیق داخلی را از طریق اتهامات و فرار از مسئولیت‌های متقابل بین اعضای احزاب جمهوری خواه و دموکرات آشکار کرد و از سوی دیگر مشکلات بین ارتش و سیاستمداران در دولت جو بایدن  رئیس‌جمهور آمریکا را نشان داد.

۳- در عرصه نظامی نیز ارتش آمریکا در حال از دست دادن تدریجی برتری خود در آموزش و تکنولوژی بر سایر کشورهاست. تجهیزات نیروی هوایی این کشور اکنون دیگر قدیمی شده است. نیروی دریایی برای تامین مسئولیت‌های خود در خارج از کشور، دست کم ۸۰کشتی جنگی کم دارد. پایگاه نشریه «ایندیپندنت» اخیراً گزارش داد که خودکشی در آمریکا به بالاترین سطح طی ۵۰ سال اخیر رسیده و این امر امید به زندگی را در میان مردم این کشور کاهش داده است.

۴- ناکامی آمریکا واروپائیها در جنگ اوکراین  نشان دیگری  از کاهش قدرت آمریکا و افول آن دارد و می‌تواند به‌عنوان پایانی برای نظم جاری بین‌المللی قلمداد شود. آمریکا در این بحران قدرت تعیین‌کنندگی خود را از دست داده و همه جهان این گزاره را درک کرده‌اند که دوران آمریکایی تمام شده است. نوام چامسکی، اندیشمند آمریکایی در مورد شرایط کنونی آمریکا می گوید؛ آمریکا امپراطور در حال سقوط است. آمریکا هم در داخل و هم در خارج در حال سقوط است. نشانه دیگر بحران آمریکا در تعیین کنندگی قدرت، اظهارات دو روز پیش ماکرون رئیس جمهور فرانسه  در بازگشت از سفر سه روزه خود به چین بود که گفت؛ اروپا دیگر نمی تواند پیرو سیاست های آمریکا باشد و باید به سلطه فراسرزمینی دلار پایان دهد.

۵- نشانه دیگر در تغییر نظم نوین جهانی انتقال قدرت به آسیاست؛ با توجه به مهم‌ترین عوامل در بررسی اقتصاد سیاسی کشورها که علاوه بر توانمندی‌های انسانی شاغل و اندازه آن‌ها،  رشد اقتصادی را نشان می‌دهد،  جهان شاهد تغییر قدرت اقتصادی از غرب سرمایه‌داری مبتنی بر هژمونی به سوی شرق است. شرقی که اکنون به رهبری چین،  روسیه و ایران به مدل‌های اقتصادی جدیدی وابسته شده است؛ اساساً این مدل‌های جدید موقعیت این کشورها در عرصه بین‌الملل، الزامات مردم و منافع حیاتی آن‌ها را در نظر می‌گیرد. آن هم بدون اینکه سیاست استعماری توسعه‌طلبانه‌ای مانند غرب داشته باشند؛ امری که در دو قرن گذشته از سوی غرب افزایش یافته بود.

۶- ظهور پدیده جبهه مقاومت  و تأثیرگذاری آن بر  تحولات جهانی از نمادهای دیگر این تحول است. تحولات منطقه غرب آسیا  بیانگر این است که جبهه مقاومت با تحکیم و تثبیت جایگاه خود، اکنون به یکی از مؤثرترین عناصر تعیین‌کننده درروند تحولات آینده منطقه و جهان تبدیل‌شده و بدون ملاحظه جایگاه و نقش این نیروها هیچ طرح و برنامه‌ای برای مدیریت تحولات منطقه به سامان نمی‌رسد و در شرایطی که چهار دهه قبل نام ونشانی از گروه‌های محوری این جبهه یعنی حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله و...نبود، اکنون تنظیم  معادلات آینده منطقه به خواست و اراده آنها بستگی دارد.

۷- شکل گیری پیمان های بین المللی نظیر پیمان شانگهای، بریکس و...و همچنین شکل گیری برخی توافقات خارج از حوزه سلطه ونفوذ غربیها نظیر توافق ایران وعربستان، تلاش کشورها برای خارج کردن دلار از عرصه معاملات جهانی  و...نشانگر آن است که از سویی بازیگران فعال رقیب به تولید و انباشت قدرت بالایی دست زده‌اند و از دیگر سو قدرت اعمال اراده امریکا کاهش محسوسی پیدا کرده که این واقعیت به خوبی از طرف دیگر بازیگران فهم و درک شده است. به همین دلیل بسیاری از نظریه‌پردازان معتقدند که دوره تک قطبی بودن جهان سپری و جهـان بار دیگر وارد دوران انتقال قدرت شده است.

ظرفیت های  ایران در نظم آینده

اقتدار وتوان دفاعی ایران یکی از مهمترین مؤلفه هایی است که درعین اثر گذاری بر شکست راهبردهای آمریکا در منطقه نقش اصلی در  افول قدرت آمریکا در جهان داشته است. گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا در مورد ظرفیت وتوان دفاعی ایران، گواهی روشن بر اعتراف آمریکائیها به موقعیت ایران است. در این گزارش با اذعان به قدرت  فرا منطقه‌ای ایران در نظم جدید جهانی، در تحلیلِ انگیزه‌های جمهوری اسلامی ، بر دو انگیزه اصلی عقیدتی – سیاسی نظام انگشت گذاشته ومی افزاید نخستین  برنامه ده‌ساله جمهوری اسلامی ایران  پر کردن جای ایالات‌متحده آمریکا در منطقه و دوم وعده‌ای است که مقام‌های ارشد تهران برای گرفتن انتقام خون شهید سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدسِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داده‌اند. در بخش دیگر گزارش آمده است:سپاه پاسداران در سال ۲۰۲۳ همچنان موقعیت خود را به‌عنوان «مرکز قدرت نظامی ایران» حفظ خواهد کرد؛ سازمانی نظامی که با دست زدن به مجموعه‌ای ترکیبی از «جنگ‌های متعارف و نامتعارف» منافع ایالات‌متحده در خاورمیانه را تهدید می‌کند. ایران بیشترین ذخایر موشک‌های بالستیک در خاورمیانه را در اختیار دارد و همین امر تهدیدی برای منطقه به‌حساب می‌آید. بر اساس این ارزیابی اطلاعاتی، عملیات جنگی غیرمتعارف ایران و شبکه شرکا و گروه‌های نیابتی شبه‌نظامی ایران، تهران را قادر می‌سازد تا برای پیشبرد منافع خود در منطقه و حفظ عمق استراتژیک تلاش کند.

موفقیت ایران در پیشبرد  راهبردهایش در منطقه در کمک به نیروهای مقاومت  نماد دیگری از موقعیت ایران به حساب می آید. آمریکایی‌ها طی چند سال گذشته تلاش کردند دولت سوریه را از درون دچار فروپاشی کنند و به‌زعم  خود با تسلط تروریست‌ها در سوریه عملاً معادله جدید را در منطقه حاکم کنند اما اراده ایران راهبرد آنها را به شکست کشاند. تلاش آنها در پیشبرد راهبردشان  در لبنان، یمن و عراق جلوه‌های دیگری از ناکارآمدی امریکا  و در نقطه مقابل، اثبات اراده و توانمندی ایران است.

همچنین توان ملت ایران در خنثی سازی توطئه های گسترده دشمنان به ویژه جنگ ترکیبی اخیر به رغم دخالت صریح قدرتهای سلطه در حمایت از اغتشاشگران، خود  به فرصتی برای اعتلای انقلاب اسلامی  واثبات قابلیت ها وتوانمندی های آن در جهان تبدیل شده است.

کد خبر 816

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha